نتایج جستجو برای عبارت :

وقتی که ما خودمان را خراب میکنیم

اگه یک وقتی هوای یه بوسه از لعل یار کردی بدون خراب کردی ! اگه هوس کردی یار رو تو بغل بگیری بدون خراب کردی . اگه هوس کردی زیر بارون با یار قدم بزنی بدون خراب کردی . اگه هوس کردی بری پیش یار بدون خراب کردی . اگه هوس کردی با یار ، یار شی بدون خراب کردی . اگه هوس کردی یار رو تصور کنی بدون خراب کردی . همه ی این کارارو اون موقعی درست کردی که از یار فرار کردی ! یا یار از تو ... :((
بیا بدون اینکه خراب کنی تو حسرت یار بمون ، سکوت کن ، بیخیال ...
فعلن بشین !
چقدر درد ناک است این مشکل که همیشه برای فرار از دست یک آدم
به آدم دیگری پناه برده ایم .
اعتیاد به آدمها بدترین نوع اعتیاد است !
ریچارد یاتس
+هیچ وقت کسی نمیتواند حالمان را خوب کند اگر نیاموخته باشیم که قبل از آن خودمان حال خودمان را خوب کنیم .
آدم ها حالشان کلهم خراب است . آن وقت تو از این چاله میپری توی آن چاه !!!
++و این اشتباهی است که همه ی ما حداقل یک بار دچار ویروس اش شده ایم . ویروس اعتیاد به آدم ها . بعضی زود خلاص میشوند و بعضی با نشئگی و خماری اش
 صرف فعل گیلکی دؤسۊسن/ فارسی خراب شدن
 
¤ ماضی ساده (خراب شد) » دؤسۊس /dosus/
 ---------------------------------
 ¤ ماضی نقلی (خراب شده) » دؤسۊسه
 ---------------------------------
 ¤ ماضی بعید (خراب شده بۊد) » دؤسۊسه بؤ
  ---------------------------------
¤ مضارع اخباری (می‌ریزه) » دؤسنه /dosənə/
 ---------------------------------
¤ مضارع التزامی (بریزه) » دؤسه
بسم الله الرحمن الرحیمخدایا ببخشید اگر هعی پشت هم گند میزنم و مثل آدم های دست و پا چلفتی خراب کاری می کنم. خداییش یک جاهایی می مانم که دعا کنم خراب کاری ام، خراب کاری حساب نشود. :| می دانی که از چه چیز حرف می زنم. از آن وقت هایی که کار خیط شده و من مرددم بین دعا کردن و از تو خجالت کشیدن و دعا نکردن و از استرس تا مرز جان دادن رفتن.خدایا ممنون که بدون این که به رویم بیاوری به حرف هایم گوش می دهی. ممنون که حتی وقتی خیلی اوضاع خراب است و رویم نمی شود مستق
شما و تمام کسانی که دوست‌شان دارید، روزی خواهید مُرد ...
تنها بخش کوچکی از چیزهایی که گفته‌اید یا کارهایی که انجام داده‌اید برای تعداد کمی از مردم، اهمیت خواهند داشت، آن هم صرفاً برای یک مدت کوتاه. این حقیقتِ ناخوشایندِ زندگی‌ست. تمام مسائلی که به آن‌ها فکر می‌کنید یا کارهایی که انجام می‌دهید، تنها گریزِ استادانه‌ای از این حقیقت‌اند.
 ما غبارهای کیهانی بی‌اهمیتی هستیم که در یک نقطه‌ی‌ آبی پرسه می‌زنیم و به هم برخورد می‌کنیم. عظمتی
در انتخاب رشته قبل از هر چیز لازم است انگیزه واقعی خود را از این که میخواهید ادامه تحصیل دهیم مشخص کنیم.
برای این کار باید مواظب باشیم تا خودمان را گول نزنیم  یعنی با خودمان خیلی روراست باشیم چراکه ما با شناخت واقعی انگیزه خود می‌خواهیم سرنوشت زندگی خودمان را رقم بزنید اما چگونه می توانیم انگیزه خود را مشخص کنیم؟
معمولاً مهمترین چیزی که می تواند انگیزه ما را مشخص کند طرح این سوالات  و پاسخ واقعی ما به این سوال است مثلاً اینکه از خودمان بپرس
انگار هیچ عاشقانه ای به سرانجام نمی رسد... لیلی و مجنون ، فرهاد و شیرین ، رستم و تهمینه... داستان بیژن و منیژه وخسرو و شیرین را کنار بگذار.
 
 
خودمان را هم ببین...
این خودمان های گم شده را میگویم...
تو کشوری دیگر و من...
اینجا ایران است... همسایه صدایم را می شنوی؟
راستی دیروز در کوچه مان دیدمت...
بگو که باز گشته ای تا بمانی...
بگو نمی روی به آن دیار فانی...
بگو پاییز را درکنار من به عاشقی سپری خواهی کرد...
بگو... بلند تر بگو... دلم را برای عطر چارقدت تنگ نکن...
تصور ما از خدا، انسانی است مثل خودمان. با همین محدودیت‌ها، مشکلات، نقص‌ها و ناتوانی‌ها و کمبودها. نه حتی انسان موفق‌تر، ثروتمندتر و قدرتمندتری. یعنی این طوری است که چون ما باید برای رسیدن به هدف الف، از پیچ‌ها و بلندی‌ها و تاریکی‌هایی بگذریم که برایمان سخت به نظر می‌رسد، خدا هم برای رسیدن به این هدف، دقیقا باید از همین مسیر رد شود و برای او هم به همین اندازه سخت است؛ پس ناتوان است و لاجرم یکی است شبیه خودمان و دلیلی برای اعتماد یا علاقهٔ
بعضی از ما آدمها عادت کرده ایم که مدام سوزن به خودمان بزنیم، هر بار جیغی بکشیم و با خودمان این طور تصور کنیم که لابد جایی که نشسته ایم بد است. غافل از اینکه تا عادتمان را کنار نگذاریم هر جای دیگری هم که بنشینیم چیزی نگذشته صدای آخمان بلند می شود.
لپ تاپی که از سال ۸۹ همدممه، در آستانه خراب شدنه:(
یادتونه اواخر تابستون یه قحطی اومده بود؟ اون موقع لپ تاپم خراب شد! به شدت داغ میکرد. فنش به کل خراب شده بود. قطعات لوازم الکترونیکی هم هیچ جا پیدا نمیشد:/ ... خلاصه یه فن پیدا کردیم براش ... اما بازم فن خوب کار نمیکنه و در آستانه خراب شدنه دوباره:(
گیم او ترونز رو که نصفه ول کرده بودم دوباره شروع کردم (چون که میدترم نزدیکه و به هر حال یه جوری باید گند بزنم به نمرم:)) . اواسط اپیزود ۹ سیزن ۲ بودم که دیدم ل
داشتم به این فکر میکردم که چرا ما هی میگوییم کاش مستعمره انگلیس می شدیم یا کاش هنوز هم دوران شاهنشاهی بود ... ناگهان به ذهنم رسید که فرانسوی ها بزرگ ترین تولید کننده عطر و ادکلن هستند . چون که تا همین صد سال پیش دستشویی و حمام در فرهنگ آنها معنی نداشت  این برای ایرانی ها غیرقابل باور است چون با شواهد تمدن شهر سوخته از چهار هزار سال پیش حمام داشته و متمدن بودند . حال فرانسوی ها تمدن خود را به رخ ایرانی ها می کشند؟؟
ادامه مطلب
برای حفظ آرامش درونی باید خودمان باشیم و نقاب هایی که به صورتمان زده ایم را برداریم.
در بسیاری از مواقع با رخ دادن یک اتفاق ناگهانی، خودمان را گم می کنیم و آنقدر استرس و نگرانی را به درونمان راه می دهیم که هیچ فردی با هیچ راهی نمی تواند کمکمان کند.
یکی از واقعیت های زندگی که باید آن را بپذیریم همین تنهایی هایمان می باشد.
دغدغه و مشکلاتی که خودمان به تنهایی آن ها را به دوش می کشیم و آن قدر سنگینی بار آن ها آزارمان می دهد که خسته و کلافه روزهایمان
دانلود موزیک ویدیو ای همه ی وجود من از شادمهر

متن اهنگ ای همه وجود من
دانلود اهنگ خانه خراب از شادمهر
دانلود اهنگ ماندگار شادمهر

دانلود آهنگ خانه خراب تو شدم با کیفیت 320
خانه خراب تو شدم mp3
دانلود موزیک ویدیو خانه خراب تو شدم شادمهر
خانه خراب شادمهر 320
وقتی یک موضوعی توی اینستاگرام ترند می شود، همه دربارش حرف میزنند.فرقی نمیکند،همه..
دیروز دوتا متن خواندم که چرا باید روز دختر داشته باشی؟ چرا روز دختر از روز زن متفاوت است؟
دلم میخواهد اینجا فریاد بزنم که:
از نظر علمی...از نظر جنسیتی..از نظر فیزیک..از هر نظری که بخواهی بهش فکر کنی دختر با زن فرق دارد.و این فرق داشتن آن فرق
داشتن به معنای تبعیض و اسارت نیست.نوشته بود دخترها توی شهر در امنیت نیستند، از نگاه مردها،از حرفهایشان ،از رفتارهایشان
و من
آدم هارو بیخیال ببین خدا چندتا دوسِت داره.... 
یادمه تو 17_18سالگی این نوشته تصویر زمینه گوشیم بود
الان هم لازم دارم روزی ده بار به خودم یاداوری کنم.... 
آدم هارو بیخیال. 
کار خوبه خدا درست کنه..... 
دلم برای 17_18سالگیم تنگه
اون روزا اوج دلشکستگی هام بود، اما چقدر فاصلم کمتر بود تا آسمون
الان هم دلم میشکنه نه به شدت اون روزها ولی رابطم باهات خرابه!!! 
ویران بشوم آباد کردن بلدی؟؟؟ 
دلم میخواد بکوبم از نو بسازم! بزنم خودم و بپوکونم، پایه هام تو 18سالگی ر
من، من نوعی، همه ما غم و غصه‌هایی داریم، مشکلات و گرفتاری و خلاهایی داریم که هرروز به تنهایی یا حداقل در فضای کوچکتر مثلا خانواده با آن دست و پنجه نرم میکنیم. انسانیم چدن که نیستیم، این همه مشکلات و فشارهای اقتصادی و ناامیدی و ترس و تردید در عنفوان جوانی داریم تحمّل میکنیم، خدا نکند بیماری یا فقدان عزیزی هم رخ دهد... انسانیم، برای خودمان هم درد مستقیم نباشد میبینیم، حرص میخوریم، درد دیگری را بر روی دردهای خودمان احساس میکنیم... حالا شما نگاه
بسم الله
از بچگی هر چیزی را خراب میکردم عذاب وجدان میگرفتم.از اینکه میتوانستم بیشتر مراقب باشم و نبودم و حالا خرابش کردم و زحمتی میشود برای خانواده ام.هیچ وقت پدرم برای خراب کردن هیچ چیزی حرفی به من نزد.حتی وقتی ال نود نو را مادرم داد که توی پارکینگ بزنم و من که شونزده سالم بیشتر نبود بیش از حد گاز دادم و خورد به در و مجبور شدیم دو تا از درهایش را عوض کنیم پدرم هیچ چیز به من نگفت.اما همیشه چون از خودم کسب و درآمدی نداشتم به خراب کردن چیزها حس بدی
میخواهم ویروسی دست ساز ،به وجود آورم
بر عکس کرونا
روح
روان
احساس 
را مورد هدف قرار دهد
مجبورمان کند
مواظب روحمان باشیم 
احساسمان را مراقبت کنیم
هر روز با قربان صدقه رفتن، و دوستت دارم گفتن به خودمان وجودمان را ضد عفونی کرده و جلا دهیم..
دُز محبت به خودمان  هر چه بیشتر باشد بهتر.اینطور خطر کمتر تهدیدمان میکند
این ویروس دشمن بی احترامی به خودمان است
دشمن اینکه بفهمد قدر خودمان را نمیدانیم یا چپ به خودمان نگاه کرده ایم.
بر اساس این ویروس هیچ کس
مطمئن شدم بودن کنار تو من خوشبخت که نمی کرد هیچ خیلی چیزها مقل سلامتی و
جوانی ام رو هم به پات هدر میدادم....این روزها مدام فکر میکردم به مادرت
پیام بدهم و برسم بگم چه حسی دارم و خوشحالم این کابوس تمام شد و در حین
حال بگم هرگز نمی بخشم بابت بهم اندازی و ظلم اش.مادرت یک شیطان مجسم بود
اون دقیقن همین میخواست که من جلوی تو خراب کنه در حالیکه میتوانست طبق
پیشنهاد خودم اجازه بده اگر ناراضی هست از ازدواج مان همه چیز به خوبی و
خوشی خودمان تمام کنیم ول
همه بازیچه شدیم و همگی بازیگربر خودی دشمن و بر دشمن خود یاریگرشده بیگانه خودی ، هرکه خودی بیگانهداده ترس از تو مرا ، از من و تو آن دیگرکرده اند حیثیت مام وطن را تاراجاف به آنان که ز دشمن شده ما را بدتراز بد حادثه در دام بلا افتادیمغیرِ تدبیر و خرد نیست نجات از این شر درد ما از خودمان است نه از بیگانهبارالها بکن اوضاع زمان را بهتر .https://t.me/ahmadyazdanypoem
شاید خودمان مقصر این وضع شدیم
اگر شاکر بودیم« لأزیدَنّکُم» آیه قران هست، یعنی خدا هم نعمتها را فراوان میکرد
ناشکری کردیم و قدر ندانستیم
زیارت ممنون، صله رحم ممنوع، رو بوسی و حتی دست دادن با کسیکه بهشت زیر پای اوست هم ممنون....
خدایا  ما را به خودمان وا مگذار.....
فریاد را شکایته 
نهایت بی عاطفه 
    زقلب شعله می زند 
          زخنجری ز سینه ام
                      مرا که مرد زخمی ام 
                      مرا که خود مرده ام 
                                        تبر بزن به ریشه ام  
                                        خراب کن تو خانه ام
سکوت می کنم به تو        عذاب من جواب کن 
بسوز تو چراغ من              بگیر این تو جان من
مرا که مرد زخمی ام 
مرا که خود مرده ام 
                           تبر بزن به ریشه ام 
                     
فریاد را شکایته 
نهایت بی عاطفه 
    زقلب شعله می زند 
          زخنجری ز سینه ام
                      مرا که مرد زخمی ام 
                      مرا که خود مرده ام 
                                        تبر بزن به ریشه ام  
                                        خراب کن تو خانه ام
سکوت می کنم به تو        عذاب من جواب کن 
بسوز تو چراغ من              بگیر این تو جان من
مرا که مرد زخمی ام 
مرا که خود مرده ام 
                           تبر بزن به ریشه ام 
                     
 یک توصیه این است که هم دستگاه‌های مدیریتی، هم اساتید، در داخل دانشگاه‌ها خودباوری را ترویج کنید. جوانی که تحت تربیت و تحت آموزش و تعلیم شماست، باید به خود اعتماد داشته باشد. بحثِ این نیست که شخصی به خودش اعتماد دارد، بحثِ این است که ما به خصال ملی خودمان، به امکانات ملی خودمان، به ذخائر فرهنگی خودمان، یک اعتماد به نفس عمومی داشته باشیم که به آن گفتیم اعتماد به نفس ملی - این حالت بایست در یکایک جوان‌های ما بروز پیدا کند؛ یعنی جوان ما وقتی ک
میگفت: من اصلا تا حالا توی عمرم وضو نگرفتم. بلد هم نیستم!
گفتم: پس بفرمایید اینهمه ما دیده ایم که به نماز می ایستید، بدون وضو بوده است؟
گفت: نه جوان. من نماز هر سه وقت را با غسل جنابت میخوانم. تا حالا هم نماز قضا نداشته ام...
 
+ما از اسلام، هیچ نمیدانم. هیچ! با این کارها خودمان را مسخره کرده ایم. بیخود خودمان را در معرض تلف قرار داده ایم. 
اصلا دچار پوچی شده ام. میخواهم مغزم را از کله ام دربیاورم و پرتش کنم جلوی سگ!
ما دچار نوعی اسکیزوفرنی پارانوید هستیم
نه از آن نوع که صدای اضافه بشنویم یا چیز اضافه ای ببینیم یا لمس کنیم 
ما خودمان را دچار اسکیزوفرنی میکنیم
در دنیای اسکیزوفرنی زندگی میکنیم و به خیال خودمان بزرگ و مهم میشیم
به خیال خودمان کارهای بزرگ می کنیم و بی هیچ مشکلی در آن دنیا پیش می رویم
اما وای به حال روزی که دیواری در دنیای واقعی باشد که در دنیای ما وجود ندارد
وقتی به ان دیوار بخوریم دیگر راهی برای مقابله نمیابیم چرا که دیوار را در دنیای خود ن
کابل تلفن کلا قطع شده خداکنه خط هنوز به اسم خودمون باشه..
این تعمیرکارم اینهمه راه اومد و الکی..
کلید ورودی در جنوبی هم خرابه درو باز نمیکنه
کارگر افغانی ساختمونمون که حالا ساختمون بغلی کار میکنه خیلی پیگیره طفلی
حالا از ماشینم چرا روغن میریزه؟؟؟؟؟؟
حوصله ندارم دیگه دنبال هیچ کاری برم اصن
درسم نمیخوام بخونم
اصن چرا الان ماه رمضونه
 
واقعیت این است
که اگر در زندگیتان اشتباه نمی کنید مطمئن باشید که جز مردگانید در غیر اینصورت
شما زنده اید و اشتباه هم میکنید مهم اشتباه کردن یا نکردن شما نیست مهم رفتار ما
بعد از یک اشتباه است اول از همه عبرت و درس مربوط به آن اشتباه رو بگیریم و با
خودمان مهربانتر باشیم و خودمان را ببخشیم و در آخر در کمال پر رویی اشتباه را
فراموش کنید گویی که اصلا آن را انجام نداده اید و بدانیم که اشتباهات هیچ چیز از
ارزش هایمان را کم نمی کند و ما همچنان خودمان
آدم‌ هایی که ما را رنج می ‌دهند ، خیلی اوقات رنج ‌کشیده‌ هایی هستند که از زخم ‌های خودشان نتوانستند عبور کنند .
اروین یالوم
+رنج ها میتوانند از جانب بیرون باشند اما بزرگترین رنج ها را خودمان به خودمان می دهیم !
رنج هایی زاده ی رفتارمان
رنج هایی زاده ی ذهن بیمارمان
رنج هایی برای تنبیه خودمان
رنج هایی برای انتقام
و ...
++مدتی است دچار عزیزی هستیم که سخت رنج مان می دهد . شاید دلیلش همین باشد . نتوانسته است از رنج هایش عبور کند .
سعی میکنیم درک اش کن
نویسنده : اشکان ارشادی 
این آیه خیلی کوتاهه ولی پر از معنی! واقعا دوست حامی نمانده! دل شکستن شده هنر همه! 
بقول شاعر : 
تا توانی دل به دست آر 
                        که دل شکستن هنر نمی باشد 
قوم الظامین نباید باشیم که اگر باشیم نسل‌های خودمان را از بین می بریم. 
چند بیت آخر را حتما بخوانید : 
مقصود خداست با توانایی های خودمان ، خودتان بخوانید.
خیالی بخارایی با دوبیتی ها بخوانید.
زمان ما آهنگران میخواندش! 
ادامه مطلب
این روز ها تقریبا همه چیز بهم ریخته ... من و ذهنم از همه بهم ریخته تر ... نمیدانم چه شد اما چشم باز کردم دیدم حالم حال خوبی نیست عصبیم با آدم ها دعوا میکنم به عواقب حرف ها و کارهایم فکر نمیکنم و تصمیمات هیجانی میگیرم و به دنبالش رفاقت هایم را خراب میکنم ... هی به گذشته فکر میکنم و دنبال گذشته میدوم واز من الآنم فرار میکنم و پسش میزنم و این شکلی حال امروزهایم  را خراب میکنم ‌.. خلاصه این روزا همش در حال خراب کردنم و دریغ از یک «ساختن»...
 
پینوشت : چند و
 
امید زیادی ندارم اما مشتاق دیدارم .
 
پسا کرونا فیلم علمی تخیلی یا ژانر وحشت یا درام ؟!
 
نمیدانم !
اما از دوران حال ...
فیلم بسیار بدساخت و زشت در ژانر دلهره . مثل شهربازی های ایران ! 
نمی دانی از دلهره ی ارتفاع دچار تهوع شده ای یا از ترس شکست جوش و پاره شدن تسمه و هزار کوفت غیراستاندارد دیگر !
 
خود ویروس مهیب و بی رحم و سمج یک طرف ؛ اوضاع بلبشو و قمر در عقرب و ناموزون و ناهماهنگ و کلا وضعیت خراب اندر خراب اندر خراب و ...مکان جغرافیایی هم یک طرف .
 
ا
جوری بـاش که دوست داری
و راهی را بـرو که حالت را بهتر می کند.
به اینکه دیگران دربـاره تو چه فکری می کنند،
فکر نکن ما اینجا نیستیم که بـاب میل دنیا و دیگران باشیم.
ما آمده ایم تا خودمـان،
تعبیر رویـاهای خودمان، و برای خودمان باشیم
صبح سه شنبه بخیر
[ویدئو ۰:۴۱]
مشاهده مطلب در کانال
خسته از حالِ این روزهای شهر
خسته از مقاومت
خسته از صبوری
خسته از بغض های بی امان 
خسته از دوری و فراق
کاش همین نزدیکی ها سراغی بگیری از ما
هوایِ ماندن درمیانِ یک مشت جامانده 
خیلی خراب است
خراب تر از آنکه بشود شرحش داد...
کاش روزی در آغوشت جان دهم
ماندن بدونِ تو عینِ مردن است...
دلم یک دنیا خرابه ی شام است آقا...
با سربیا که ببینمت به چشم...
هوایِ جنون دارم
جنون.
اگر بخواهیم با خودمان کمی صادق باشیم، تنها دستاورد ما در زندگی، توسعه‌ی مدل ذهنی‌مان است.
ما بخش عمده‌ای از زمان خود را صرف زنده‌مانی می‌کنیم: درس خواندن، دانشگاه رفتن، شغل پیدا کردن، ازدواج کردن، فرزند دار شدن، رفاه، تامین سرمایه برای بازنشتگی و به جا گذاشتن میراث برای خرید یک گور مناسب و در شأن خودمان، همه از جنس زنده‌مانی هستند.
همه‌ی اینها قرار است انجام بشوند تا
ادامه مطلب
دیشب عرشیا ژله‌ی بازی‌ش را پیشم آورد تا با هم بازی کنیم، چیز جالبی بود، چیزی شبیه به همان خمیر آریا‌ی خودمان؛ کش می‌آمد، لِه می‌شد، از هم جدا می‌شد و دوباره به حالت خودش در می‌آمد، ناگهان عرشیا گفت داداش مهرداد ببین چه بوی خوبی دارد! بو کردم، راست می‌گفت، بوی خوبی می‌داد، بوی coco بوی خاطره . . . از آن وقت به بعد هی فکر کردم، هی بو کردم، هی محکم ژله را در مشتم فشار دادم و دوباره... 
امروز صبح قبل از اینکه در دفتر را باز کنم، یک اسپری خوشبو کنند
دانلود آهنگ جدید رضا ملک زاده خانه خراب
دانلود آهنگ رضا ملک زاده به نام خانه خراب کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ ، با لینک مستقیم ، همراه با پخش آنلاین و متن آهنگ
دانلود آهنگ فوق العاده خانه خراب با صدای رضا ملک زاده از جوان ریمیکس
Download New Music Reza Malekzadeh – Khane Kharab
 
جدیدترین ساخته رضا ملک زاده عزیز را می توانید از جوان ریمیکس دانلود نمایید.
ساخته جدید رضا ملک زاده، خانه خراب نام گرفته است.
این موزیک در تاریخ ۲۸ مرداد منتشر شد.
موزیک های رضا ملک زاده در سبک پاپ، س
دانلود آهنگ سینا حجازی مه خراب + متن و کیفیت عالی
دانلود کنید و گوش دهید به ترانه جدید سینا حجازی بنام مه خراب از جاز موزیک
Exclusive Song: Sina Hejazi – Mahe Kharab With Text And Direct Links In jazzMusic
متن آهنگ سینا حجازی مه خراب
دیدی که چی شد آخرش عشقم پریده از سرش
چشمون سیاه بار دیگه رفت با یه دلدار دیگه
قسم به جون مادرم شد دیگه بار آخرم
دل ندمو دل نگیرم دیگه یار خوشگل نگیرم
به نام من بوده به کام دیگرون رفته مه خراب اون
روزا همش گیجم آخه شبا میاد پیشم میاد به خواب من
قسم به ج
زندگی سلااااااااامعنوان اولین مطلبم را زندگی سلام گذاشتم تا به تو دوست خوبم نوید بدهم که میشود هر لحظه به زندگی سلامی دوباره داد و غرق در سلامتی و خوشبختی بود اگر یاد بگیریم از هرآنچه خداوند رحمان در اختیارمان قرار داده درست استفاده کنیم و همسو باشیم با طبیعت وجودی خودمان و بیرون از خودمان؛ در واقع کافیست آداب صحیح استفاده از هر آنچه هست را بیاموزیم و به کار ببندیم، آنگاه شاهد بارش معجزه های بزرگ الهی در زندگی مان خواهیم بود.
استفاده از تلفن همراه به موضوعی متداول بین اغلب افراد تبدیل شده است و درواقع بسیاری از افراد قادر به ترک گوشی خود نیستند.
 
اگر باتری موبایل شما خراب شود، همیشه مقصر برندها نیستند و گاهی هم مقصر رفتارهای نادرست خود شما است.
دلایل این اشکالات را می‌ خوانید:
شارژرهای قلابی:
 اول از همه به سراغ شارژرتان می‌ رویم، اگر شارژر اصلی گوشی‌ تان خراب شده است، به سراغ شارژرهای اصلی محصول خود بروید و دور شارژرهای قلابی و ارزان را خط بکشید. شارژرهای ارز
حرام‌اید که عشق هست و از آن بهره نمی‌برید. خراب‌اید که عشق هست و قدرش نمی‌دانید و به کارهای پست و کوچک خویش خوش‌اید و خدمت عشق نمی‌کنید و بر تاج سر نمی‌گذاریدش. حرام‌اید و خراب‌اید و کوچک‌اید و عظمت و راستی و شکوه نمی‌بینید. شما با مردگان خوش‌اید و زندگان را نمی‌بینید،‌ چرا که تنها زنده زنده دریابد. شما با سایه‌ها خوش‌اید و با آواهای غم و شادی‌های دروغین. 
خراب‌اید که به آبادانی نمی‌کوشید و عرق روح نمی‌ریزید و از وفور روح در خراب
خودارزشمندی
افرادی هستند که در روابط عاطفی به طرف مقابل میچسبند
و این به خودارزشمندی برمیگردد.
وقتی شریک عاطفی مان را بیشتر از خودمان دوست داریم با مشکلات بزرگی روبه رو می شویم.
باید یاد بگیریم نه تنها از باهم بودن لذت ببریم،بلکه از تنهایی مان هم لذت ببریم.
نه تنها با شریک عاطفی زمان مان را بگذرانیم بلکه یک زمانی را هم به خودمان اختصاص دهیم.
باید یاد بگیریم در روابط عاطفی اول خودمان را دوست داشته باشیم.
اطلاعات بیشتر در کلیپ زیر :
ادامه مطلب
خانمِ شیرزادِ عزیز،این فقط تو نبودی که همیشه همه چیز را با هم اشتباه میگرفتی و بعد هِرهِر میزدی زیر خنده!خیلی از ماها هم تقریباً شبیه تو هستیم و همیشه در زندگیمان چیزهای ساده ای مثلِ:هدف و آرزو ! گَند زدن و تجربه کردن ! عشق و اختلالات هورمونی ! اُمیدواری و فریب دادن به خودمان ! انعطاف پذیری و سُست عنصری را با هم اشتباه میگیریم و بعداً هِرهِر میزنیم زیر خنده !خنده های تلخ...خنده هایی که تلخی اش را فقط خودمان میفهمیم و بَس!
شَک به دوست داشتنی بودنمان و به اینکه آیا به اندازه‌ی کافی، کافی هستیم!
دریغ که میکنند، هر چند سال هم که بگذرد، هر سنی هم که پیدا کنیم، باز شک میکنیم. شک به خودمان، به حرف‌هایمان به تصمیم‌هایمان و به هدف‌هایمان.
دریغ که میکنند، شک شروع میشود.
و آرام آرام دایره‌ی شک بیشتر میشود.
اول به دوست داشتنی بودنمان و بعد به دوست داشتنِ آدمها نسبت به خودمان.
و مدام از خودمان میپرسیم:
آیا واقعا مرا دوست دارد؟
تمام این سرگشتگی‌ برمیگردد به یک سوال اساسی
#نگرانِ حرفِ مردم اگر نبودیممسیرِ زندگیمان طورِ دیگرى رقم میخورددوست داشتن هایمان را راحت تر جار میزدیملباسى را بر تن میکردیم که #سلیقه ى واقعیمان بودآرایشى میکردیم که دوست داشتیمدلمان که میگرفت، مهم نبود کجا بودیم،بى دغدغه اشک میریختیمصداى خنده هایمان تا آسمانِ هفتم میرفتبا پدر و مادرمان دوست بودیمحرفِ یکدیگر را میخواندیم#نگرانِ حرفِ مردم اگر نبودیم،خودمان براى خودمان چهارچوب تعریف میکردیمروابطمان را نظم میدادیمدخترها و پسرهایمان
کالای ایرانی مصرف کنیم. تصمیم بگیریم؛ مؤسّسات بزرگ، خود دولت، دیگران، همه تصمیم بگیرند که از کالای [ایرانی حمایت کنند]. ما تعصّب علیه دیگران نداریم، نمی‌خواهیم دشمنی کنیم؛ ما می‌خواهیم فرزند خودمان، جوان خودمان و کارگر خودمان را وادار کنیم به کار؛ می‌خواهیم او را سرگرم اشتغال کنیم، می‌خواهیم او را از مضرّات بیکاری نجات بدهیم. بیکاری خیلی مضرّات دارد؛ مضرّات اجتماعی دارد، مضرّات امنیّتی دارد، مضرّات اخلاقی دارد، انواع و اقسام مضرّات د
گفتنِ این که کدام مسئولِ سیاسی فاسد است یا آن جای مملکت خراب است به تنهایی کافی نیست. این غر غر کردن بهتر است در گلو خفه شود و آدمش هم بمیرد. این حرف زدن فقط حالِ آدم را خراب می‌کند و امید را می‌سوزاند.
مادامی که بیانِ مشکلی همراهِ راهکار و به دنبالش مطالبۀ جمعی مردم نباشد، بی فایده است. این جاست که ارزش جریان سازی مشخص می‌شود.
فرض کنید الآن مشکلِ گرانی داریم، تک تک غر غر کنیم هیچ اتفاقی نمی‌افتد.
جمعی هم غر غر کنیم باز هم فرقی نمی‌کند.
جمعی ه
 
 
همه مان بدونِ استثنا داریم پیر می شویم
و به سمتِ پایانِ خودمان می رویم .حواسمان اما نیست ! دل می شکنیم ،
قضاوت می کنیم ، عذابِ جانِ هم می شویم
و خودمان و دیگران را برایِ بیهوده ترین مسایل و چیزها می رنجانیممایی که قرار نیست بمانیم ،مایی که به جرمِ میوه ی ممنوعه ای که
نباید می خوردیم ، تبعیدمان کردند ،از جایی که ندیده ایم ،به جایی که نخواهیم ماند ،و در زمانی که نمی دانیم !کاش کمی بیشتر حواسمان به هم باشدما اینجا به غیر از خودمان ،و خدایِ نا
میدونم وضعیت خوبی نیست
و تمام وقتم تو خونه ام اما اینقدر اخبار کرونا رو دنبال کردم روحیه ام خراب شد
در این حد که همه اش دارم علائم خودم رو با بیماری اسمشو نبر مطابقت میدم و نکنه که 
 
.
.
.
 
تو وب مهربانو هم نوشتم حس میکنم این اخرین وبگردی ها و کامنت هایی هست که فک کنم دارم میذارم
الان تصمیم گرفتم هر چی کانال یا پیج که اخبار کرونا رو منتشر میکنه لفت بدم یا انفالو بدم
ترس از بیماری از عوارض خود بیماری برای بیمار کشنده تره
 
.
.
.
 
به کی بگم ؟؟؟
سال 98
هو الرزاق
نجوایی شبانه در گوش خدا
با یک حساب سرانگشتی از گذران عمرمان میبینیم که همه مان از سر صبح تا دل شب مثل کره زمین دور خودمان میچرخیم. از این طرف به آنطرف، ازاینجا به آنجا؛ زمین و زمان را زیر و رو میکنیم: برو، بیا، بخر، بخور، ببر، بیار و......
تماااااام این کارها برای این است که همه مان به دنبال زیادتر کردن "سهم" خودمان از این دنیا هستیم. حالا این سهم یا پول بیشترهست، یا شغل بهتر، یا خانه بزرگتر، یا دوستهای فراوان تر، یا تفریح و لذت بیشتر، یا
با نگاه انسان‌شناسانه،از من اگر
بپرسید استادمان چگونه تا انتهای تباهی رفت؛پاسخ من «اعتماد به نفس بیش از حد» است.
نجفی باهوش بود و متاسفانه این را «می‌دانست». همیشه حس عجیبی از کنترلِ کامل بر اوضاع
داشت. همیشه همه‌ی جواب‌ها را می‌دانست. بر قله‌ی هوش و منطق نشسته بود و فکر می‌کرد
آن‌جا جایش امن است. «ولی در این جهان، هیچ‌جا برای فرزندان آدم امن نیست.» دکتر نجفی
بیماری آدم‌های مطمئن را داشت: مطمئن به خودشان،به هوششان،مطمئن به این که این‌
سلام
وقتی جامعه اصرار به نفهم بودن دارد، پس طبیعی است که انفجارات و عربده زدن نَران و ماده گان در چهارشنبه آخر سال نمونه پیشرفت و تمدن تلقی شده و اصرار به قرنطینه و #در_خانه_بمانیم عقب ماندگی تلقی شود
کمی به خودمان بیاییم و کرونا را جدی بگیریم. اگر به خودمان و ملتمان ارزشی قائل نیستیم اقلا به دولت منتخبتان ارزش قائل باشید.
 استقلال اقتصادی داشته باشیم
اگر ما در هجوم اقتصادی هم واقع شدیم که هجوم اقتصادی اسباب این بشود که وابسته به یک کشور دیگری باشیم، این هم یک وظیفه شرعی است که ما باید خودمان را نجات بدهیم. هر که ازش هر کاری می‌آید راجع به #اقتصاد باید بکند. ننشیند یک طبقه [که‌] یک طبقه دیگر بکند. رعیتها کم کاری نکنند. آنهایی که در کارخانه‌ها کار می‌کنند کم کاری نکنند، سستی نکنند✊ما باید کوشش کنیم و اقتصاد خودمان را خودمان اداره بکنیم
امام خمینی(ره) | ۵ دی ۱۳۵
داشتم به این فکر میکردم که چرا ما هی میگوییم کاش مستعمره انگلیس می شدیم یا کاش هنوز هم دوران شاهنشاهی بود ... ناگهان به ذهنم رسید که فرانسوی ها بزرگ ترین تولید کننده عطر و ادکلن هستند . چون که تا همین صد سال پیش دستشویی و حمام در فرهنگ آنها معنی نداشت  این برای ایرانی ها غیرقابل باور است چون با شواهد تمدن شهر سوخته از چهار هزار سال پیش حمام داشته و متمدن بودند . حال فرانسوی ها تمدن خود را به رخ ایرانی ها می کشند؟؟
ادامه مطلب
خانمِ شیرزادِ عزیز،این فقط تو نبودی که همیشه همه چیز را با هم اشتباه میگرفتی و بعد هِرهِر میزدی زیر خنده!خیلی از ماها هم تقریباً شبیه تو هستیم و همیشه در زندگیمان چیزهای ساده ای مثلِ:هدف و آرزو ! گَند زدن و تجربه کردن ! عشق و اختلالات هورمونی ! اُمیدواری و فریب دادن به خودمان ! انعطاف پذیری و سُست عنصری را با هم اشتباه میگیریم و بعداً هِرهِر میزنیم زیر خنده !خنده های تلخ...خنده هایی که تلخی اش را فقط خودمان میفهمیم و بَس!
 
 
یه متن قشنگ از دوست
به روزرسانی را که فقط برای انواع بازی ها، نرم افزارها و برنامه های کامپیوتری نگذاشته اند گاهی هم آدم ، باید افکارش را به روز کند!طرز فکرش را ارتقا بدهدحال و هوایش را تازه کند مثلا دور بریزد تمام خاطراتی را که تکرارشان چیزی به جز غم و اندوه  نداردرها کند بعضی وابستگی ها را که حال و روزش را به هم میریزند افسوس ها را غصه ها را نگرانی ها را و تمام تلخی هایی که بوی کهنگی گرفته اندگاهی باید یک گوشه ی دنج نشستزندگی را نو کرد و یک "من" تازه ساختبا با
ما مردم یک روز صبح بیدار شدیم دیدیم همانهایی که تا دیروز چشممان به دستشان بود..که باهاشان نرمش می کردیم قهرمانانه و غیر قهرمانانه....که به روزی افتاده بودیم که چشممان به دهنشان بود....فاش رسمی گستاخ مرد بیابانگرد مجاهدی را زده اند که چهار دهه است ما خوابیم و او به جای ما بیدار است....اصلا یک جورهایی از خودمان داشت بدمان می آمد وقتی زدیم بیرون . زدیم به تشییعش که خودمان را اولا تبرئه کنیم و ثانیا اگر مرد باشیم جامعه را به کنش متقابلی وادار کنیم......
چگونه خودمان باشیم ؟ سوالی که از ابتدای دوران بلوغ ذهن افراد را به خود درگیر می‌کند و تا زمانی که به پاسخ آن نرسند به آرامش درونی دست نمی‌یابند. هر چند صرف دانستن پاسخ کافی نیست و لازم است آن را در زندگی خود به کار ببرید. برای آنکه خودتان باشید در واقع باید اصیل بودن را یاد بگیرید. برخی‌ها به شما می‌گویند «من اصلا نمی‌دانم از زندگی چه می‌خواهم و مجبورم همیشه برای دیگران فیلم بازی کنم». عدم خودشناسی و برای دیگران زندگی کردن، معضل بزرگیست ک
ساغر نفر اول قلم چی شهرمون هستش .امروز وقتی معلم ازش پرسید چرا امتحان گوارش  ندادی برگشت گفت:نمیشد! یعنی فکر کنم دیوونه شدم! همه از حرفی که زد تعجب کردیم.باهوش بود.درس خون بود. هنوز هم هست هنوزم نفر اول شهر...هنوزم ترازش بالای 7000می گفت تو خونه بودم به دیوار خیره شدم. 
بعدش از مهدیه شنیدم به خاطر خواهرش روحیه اش انقدر خراب شده می گفتن خیلی می خونده..انتظار رتبه دو رقمی رو ازش داشتن مثل اینکه خراب می کنه کنکورشو..ساغر می گفت خواهرش براش الگو بود او
خیلی ساده است.
خودتان آن کار را انجام دهیددر نتورک مارکتینگ افراد برای ما کار نمیکنند و ما رئیس کسی نیستیم که به آنها کاری را بگوییم و آنها هم بگویند چشم و انجام دهند.اگر خودمان کارهای لازم را انجام نمی دهیم، هرگز نباید انتظار داشته باشیم کسی در مجموعه ما آنها را انجام دهد.باید از خودمان شروع کنیم.
ادامه مطلب
بارها افراد خیرخواه و دلسوز گفته‌اند و بنده هم تأیید میکنم که تحریم در موارد بسیاری به سود کشور است، به سود ملّت ایران است، این را افراد دلسوز و علاقه‌مند و مطّلع بیان میکنند. بله، تحریم یک مشکلاتی را ایجاد میکند؛ تحریم مبادلات بانکی، تحریم نفتی و غیره ممکن است یک مشکلاتی را به وجود بیاورد امّا در نهایت به نفع کشور است.یکی از مسئولین کشور میگفت که در یک جلسه‌ی خارجی، یک نفر از سیاستمداران خارجی به ما میگفت آقا! شما در دوران تحریم توانستید
هندوانه فروش
_موضوع داستان: اخلاقی_
فقیری به نزد هندوانه فروشی رفتو گفت هندوانه‌ای برای رضای خــدا به من بده فقیرم و چیزی ندارم ...️هندوانه فروش درمیان هندوانه ها گشتی زد و هندوانهٔ خراب و بدرد نخوری را به فقیرداد....فقیر نگاهی به هندوانه کرد و دید که به درد خوردن نمیخورد!مقدار پولی‌که ‌به همراه‌ داشت به هندوانه فروش داد و گفت به اندازه‌ پولم به من هندوانه ای بده...هندوانه فروش هندوانه خوبی را وزن ڪرد و به مرد فقیر داد...فقیر هر دو هندوانه‌ر
گوشیم که خراب بود با گوشی مادرم میومدم اینجا..بعدش حواسمو جمع میکردم حتما ببندم صفحه رو..
خب ادرس ابنجا رو کسی نداره و کلا خبر نداره کسی از این وبلاگ نویسی و...
تا یه روز داشتیم توی حیاط گردو مغز میکردیم ،مامانم گفت اونا چی بود نوشته بودی تو صفحت خیلی ضایع بود  که تو بودی!!!
با حالت پوکر خاک بر سرم پرسیدم کدووووم؟؟؟
گفت همون که نوشتی مامانم نفرین کرد گوشیم خراب شد و اون که نوشتی نوه ها وسایلمو خراب میکنن :|
یعنی خیلی شیک و مجلسی کل اون صفحه ی اول وب
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زندبه دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زندیکی زشب گرفتگان چراغ بر نمی کندکسی به کوچه سار شب در سحر نمی زندنشسته ام در انتظار این غبار بی سواردریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زنددل خراب من دگر خراب تر نمی شودکه خنجر غمت از این خراب تر نمی زندگذر گهی است پر ستم که اندرو به غیر غمیکی صلای آشنا به رهگذر نمی زنددل خراب من دگر خراب تر نمی شودکه خنجر غمت ازین خراب تر نمی زندچه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات؟برو که هیچ کس ن
کاری به پیشرفته‌تر بودن یا نبودن جوامع غربی نسبت به خودمان نداریم. واقعیّت این است که آنها به هر حال نسبت به ما تسلّط دارند. راه نجات از این تسلّط چیست؟ پاسخ سنّت‌گرایان مشخّص است: بازگشت به داشته‌های خود و مقابله با داده‌های بیگانه؛ امّا سؤال مهم این است که: مگر ما در ابتدای تسلّط غربی‌ها بر خودمان، از داشته‌های فرهنگ و تمدّن بومی‌مان بیگانه شده و به غربی‌ها گرایش داشتیم که حالا با بازگشت به آن بخواهیم از چنگال غرب خلاص شویم؟؟
موضوع، ک
پدر و مادرمان، تا یک دوره‌ای پدر و مادر ما هستند، و از یک سنی به بعد، ما پدر و مادرِ پدر و مادرمان می‌شویم. 
باید مدام حواسمان باشد که زیاد قند و چربی نخورند، روزه نگیرند، با آن پادرد و کمردردشان کار سنگین نکنند، به جان خانه نیوفتند، و از ساعت قرصهایشان نگذرد. بهانه که می‌گیرند، آرامشان کنیم و لجبازی‌هایشان را نادیده بگیریم. ما با هر «آخ»ای که می‌گویند، هر دندان یا تار مویی که از دست می‌دهند، مجازات می‌شویم؛ بابت جوانی که از آنها مکیدیم
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «شرارت آمریکا به دلایل مختلف بیشتر است، مخصوص این شخصی هم که حالا در رأس دولت آمریکا است، نیست، بلکه سیاستشان این است. به من گزارش دادند که در همین قضایای اخیر، کنگره‌ی آمریکا در سالهای ۹۶ و ۹۷، ۲۲۶ طرح و لایحه علیه جمهوری اسلامی، یا تصویب کرده، یا ارائه کرده! ۲۲۶ طرحِ ضدّیّت و خباثت علیه جمهوری اسلامی. حالا البتّه اینجا من یک گِله‌ای هم از مجلس خودمان بکنم: مجلس شورای اسلامی خودمان چند طرح و لایحه در مقابل خباثتها
توی استیشن واستادم که یکی از پرسنل بخش بهم میگه : یکم بیشتر غذا بخور اخه چرا انقد لاغری؟
و این آدم همونی بود که چند روز پیش داشت برای یکی میگفت که از ناصرالدین شاه پرسیدن همه‌ی همسرایی که انتخاب میکنی چاقن؟گفت شما وقتی میری گوشت فروشی استخون نمیگیری که گوشت میگیری!! بله دوستان ، با همچین آدم‌ها و همچین طرز فکرهایی زندگی میکنیم که فکر میکنن میتونن دهن متعفنشونو باز کنن و بدون اینکه ازشون بخوای راجب تو و سایزت و زن‌های ناصرالدین شاه نظر بدن .
همه ما یه سری خراب کاری‌هایی کردیم و یه سری خراب کاری ها باهامون کردن، که باید باهاشون کنار بیایم...
وقتی کسی بهمون آسیب میزنه، یاد می گیریم قوی تر باشیم و وقتی کسی ترکمون میکنه یاد می گیریم مستقل تر باشیم.
مرگ یه بار شیون هزار بار سال هاست که دردی رو درمون نکرده.
 پایان سیاهی های دنیا اگه سپیدی نباشه، نظم کائنات به هم میخوره
و سپیدی رو باید پیدا کنی. اونم متاسفانه سال هاست خودش، خودشو نشون نداده
بلند شو
+ فردا یه موزیک هم بهش اضافه میکنم
گاهی هم اینجوری میشود. نشسته ایم در ملکوت خودمان و حس می کنیم چقدر خوب بوده ایم... چقدر جفا رفته به ما. چقدر سخت گذشته.
در
چنین حالی با خودم بودم. پرسیدم خدا جان! جایی که ایستاده ام صحیح هست؟
گفت: وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ
مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ.
 
+ و از مردم [به نخوت] رخ برمتاب و در زمین خرامان راه مرو که خدا خودپسند لافزن را دوست نمى دارد.
+
خیلی جاها فکر کرده ایم خوبیم...
دروغ گاهی اوقات یک جمله یا حرف نیست. دروغ ممکن است فعالیتی باشد که ما خودمان را مشغولش می کنیم تا برای مدتی از درد و رنج زندگی فرار کنیم. اما این فرار چیزی از حقیقت درد کشیدن ما تغییر نمی دهد، اگر آن فعالیت را حذف کنیم دوباره با حقیقت وجودی مان رو به رو می شویم ما از هر چه هم فرار کنیم از "خود" راه گریزی نخواهیم داشت.
راه حل چیست
راه حل فقط یک چیز است، جستجو کردن درون مان، برای یافتن خودمان. اگر خود حقیقی مان را پیدا نکنیم، در سرگشتگی و حیرت با پای
ان شا الله که برای شما پیش نیاید، یعنی دست من نیست. اصلا حرف بی معنی زدم، بهتر است تا حرفم را شروع نکردم جمله بالا را اصلاح کنم:
ان شا الله که وقتی برای شما پیش می آید آماده باشید ولی دیروز که در مراسم خاک سپاری برای بار چند دهم مراحل تدفین را می دیدیدم
اینکه جنازه را می آورند
بعد رو به قبله روی زمین میگذارند
بعد یک نفر توی قبر می رود
بعد قبر را نشان جنازه میدهند
بعد جنازه را داخل قبر میکنند
به پهلو می‌خوابانند و هر چیزی که باید برایش بگذارند و ب
میخوام یه کسب و کار نتی راه بندازم ...
خیلی وقته تو فکرشم ولی خب همتشو نداشتم...
با این وضع معیشتی مردم به نظرتون کدوم یکی از این سه تا مورد میتونه منبع درآمد باشه؟
زیور آلات بدل (که خب خدایی خودم خیلی وقته نخریدم)
جوراب و گلسر 
لوازم آرایش...
اولی و دومی ریسک خراب شدن ندارن .اولی ریسک اینکه چیزی که میاری با سلیقه خیلیا جور نباشه رو داره .
جوراب خراب نمیشه اما ممکنه دمده بشه یا اصلا خود شما حاضرید نتی جوراب بخرید؟
اگه نظر دیگا ایی دارید ازش استقبال
محصول عمده‌ی دیگر  ماه رمضان، تقواست؛ که فرمود: «لعلّکم تتّقون». «دستی که عنان خویش گیرد»؛ معنای تقوا این است. عنان دیگران را گاهی درست میتوانیم بگیریم؛ اگر بتوانیم عنان خودمان را بگیریم، خودمان را از چموشی، از وحشیگری، از عبور از خطوط قرمز الهی باز بداریم، این هنر بزرگی است. تقوا یعنی مراقبت از خود برای حرکت در صراط مستقیم الهی؛ یافتن علم و معرفت و بصیرت، و بر اساس علم و معرفت و بصیرت، حرکت کردن. 
سلام من دیروز تئاتر شما رادیدم.راستش اول فکر کردم موضوع تئاتر درباره وقایع کربلاست.وقتی وارد سالن شدم فهمیدم موضوع نمایش،کربلای زمان خودمان است.روزهایی که باید به خودمان محک بزنیم که کجای این واقعه هستیم آیا با حسینیم یا خدانکرده مقابل حسین.آیا زرق وبرق و یاتهدیدهای لشکر کفر ما را فریب میدهد.یا با عزم استوار پشت سر رهبرمان میمانیم.کشور ما از این جابرهای گمنام زیاد دارد.همانطور که در نمایش اشاره شد این انقلاب معجزه است.متن کار شما بسیار عا
این روزها به تغییر رشته و رفتن پی علاقه ام خیلی فکر می کنم ، از طرفی می ترسم این میل تلاشی برای فرار از وضعیت کنونی باشد - که عمیقا رنجم می دهد - آن قدر بی حوصله ام که حتی یک ربع صبر و تحمل برای به پایان بردن این نوشته را بر نمی تابم.از طرفی نمی دانم این بی قراری و ناراحتی و اندوه زدگی مدام از رخوت و سستی و بی مایگی خودم است و به قول مولانا "از همت دون" در خانه ی غمم یا نه ، واقعا دلیلی وراس آن است ؛ افسرده شده ام ، مشکل تیرویید دارم ، ویتامین دی کم دار
بسم الله النور
 
نکند همه ی اینها مثل یک خواب باشد
خواب شیرینی که هیچ وقت مزه اش از زیر زبانم بیرون نرود اما تلخی پایانش تا ابد دروجودم بماند (البته تلخی دنیوی نه اخروی)
بهش گفتم بیا مثل خیلی از زوجهای دیگه ما هم یک فیلم داشته باشیم
قبول کرد
موبایل رو جلو نصب کردم و گذاشتم رو فیلم محسن داشت شعر درباره شهدا میخوند
بعد وسطاش گفت بقیشو یادم نمیاد 
گفت ان شاءالله این فیلم بمونه برای بعد از شهادتم 
با خودم گفتم چه از خود راضی بعد قیافمو یه جوری کر
 
نیروهای خودمان مرتب ارتش عراق را بمباران می کردند. جنگ توپخانه ها بود و شلیک توپ ها گوش آدم را کر می کرد. یک بار هوا پر از هواپیماهای خودی شد ... از دور یکی ار جوان های روستا از کوه بالا آمد. تا به ما رسید، پرسید: «هواپیماهای خودمان را دیدید؟ آن هلی کوپترها را می بینید؟ این هلی کوپترها مالِ خلبانان خودمان شیرودی و کشوری هستند. خلبانان واردی هستند، خدا پشت و پناهشان باشد.»
وقتی کمی نشست، هلی کوپترها بنا کردند به بمباران عراقی ها که در روستای گور
بهترین برخورد با همسر خودشیفته
 
 

 مهم ترین ویژگی افراد خود شیفته خودمحور بودن و خودخواه بودن است‎
 
همه ما خودمان را دوست داریم و بدون اینکه متوجه باشیم سعی می کنیم در هر کاری منافع خودمان را در نظر بگیریم. این موضوع طبیعی است اما مشکل زمانی ایجاد می شود که بعضی از ما بیش از حد به فکر منافع شخصی و نفع خودمان هستیم به گونه ای که نمی توانیم به منافع دیگران هم فکر کنیم و ترجیح می دهیم همه چیز همیشه مطابق میل خودمان پیش برود.
ادامه مطلب
●پرسش:اولین مفهوم یا کلمه ای که با شنیدن واژه "مرگ" به ذهنتان می رسید بیان کنید.
■پاسخ:راستش هیچی!یعنی یک چیزهایی به ذهنم می رسد،اما آنها "اولین" نیستند،یکسری مفاهیمی اند که حاصل خوانده ها و شنیده هایند.
درباب آن هیچی عرض شود که هیچ تصوری از مرگ ندارم،معصوم(ع) فرموده که "برای نابودی و فنا خلق نشده اید،بلکه برای ماندن و بقا آفریده شده اید.".نقل شده که مرحوم علامه طباطبایی(ره) در میان مباحث درسشان بسیار این جمله را می فرموده اند که:"ابدیت در پیش ا
در هفته اخیر که پر از شهادت و فلان و اینا بود دوبار مهمونی رفتم:/
و خب از جمعه کلن ول کردم و هییییچییی درس نخوندم هیچی
پنجشنبه آزمون دارم و قد تشخیص خر از از گاو بلد نیست:|||
حالا 
اگه پنجشنبه رو خراب کنم
تقصیر خودمه یا اینکه خدا میخواسته تلافی این بزن برقصا رو در بیاره؟
ببینید من بهش خیلی فکر کردم گفتم اگه پنجشنبه نخوام برم که فقط یه دهن ازم سرویس میشه والدینمو راضی کنم،هفته بعدشم استاد دهنمو صاف میکنه که چرا نبودی
اگه ام برم باز خراب میکنم و با
چه همه زندگی در حال شروع و انجام و پایانه در همین لحظه که من اینجایم، دیروز صدای لا اله الا الله گویان تشییع یه بنده ی خدا از پشت پنجره ی خونه می اومد، همون لحظه از پشت پنجره ی آشپزخونه صدای دعوای زوج همسایه که توی ساختمون عقبی هستن به گوش می رسید، صدای طفل معصوم هم توی خونه پیچیده بود، صددانه یاقوت دسته به دسته...دیروز دوستم هم مادر شد، چیزی حدود دوسال پیش من رفتم دم مرگ... زان پیشتر که عالم فانی شود خراب، مارا ز جام باده ی گلگون خراب کن...
‹‹لطفا اهل تفکر بخوانند››
بازی تخته نرد برای بعضی ها جذابیت دارد و برای بعضی اصلا.
یکی از کلماتی که در این بازی زیاد شنیده ام "شانس" است. این کلمه بار ها و بار ها گفته میشه: شانس آوردی!... شانس داشتی!.... چه شانسی!
جفت شش...شانسی بود!....و خیلی مدل های دیگه.
وقتی کسی برنده می شود یکسری به شانس او آفرین میگن و بعضی به هوش و فکرش.
من درس هایی را از این بازی یاد گرفتم که در زندگی بسیار کمکم کرد.
1- شما با چیزی بازی را شروع می کنید که در آن اختیار ندارید:
شروع
فرق بین هکر و کرکر ( HACKER & CRACKER ) چیست؟
هکر که به غلط در ذهن اکثر مردم یک خراب کار را تدائی میکند یک خراب کار نیست.هکر ها معمولا برنامه نویسان سیستم هستند که از بقیه برنامه نویسان باهوشتر بوده و سوراخهای حغاظتی را شناسایی میکنند تا این سوراخها شکافها را در جای دیگری پر کنند. یک هکر میتواند مدیریت یک شبکه رو برعهده داشته باشد.و برای محافظت کردن شبکه خودش از دسترس دزدی های الکترونیکی باید دست به دزدیهای الکترونیکی غیر مجاز بزند.ولی ورود غیر مج
 اما از یادها اگر بپرسید، آنچه بیش از هر چیز با جان آدمیزاد آمیخته خاطرات و رویدادهای کودکی‌ست.
گذشته‌ای که گویی در آن یک نفر دسته‌ی آتاری را گرفته و چپ و راست‌مان می‌کرده. و البته ناگفته نماند گاهی هم عقب و جلو! شاد بودیم. هم خودمان بودیم و هم نه! و اگر هم خودمان بودیم در حقیقت خودمان نبودیم و همان گیمر دسته به دست بود که می‌خواست و نمی‌خواست، می‌دید و نمی‌دید، می‌شنید و نمی‌شنید.
مجیز بگویم؛ "وصل بودیم"...
اما ب حکم تقدیر روزی دسته‌ی گیم
قصه، درست از جایی شروع می‌شود که تعادل زندگی بهم می‌ریزد. کم پیش می‌آید این بهم‌ریختگی، دست خودمان باشد. اما برقراری تعادلِ دوباره دست خودمان است. سرشتِ حقیقی ما در همین بهم ریختگی برملا می‌شود. پایان قصه، رستگاری باشد یا افول، تراژدی یا کمدی؛ این را کنش‌ها و واکنش‌های ما تعیین می‌کنند «هنگام فشار».
این برش را ببینید+
.........................
سلام
 اما از یادها اگر بپرسید، آنچه بیش از هر چیز با جان آدمیزاد آمیخته خاطرات و رویدادهای کودکی‌ست.
گذشته‌ای که گویی در آن یک نفر دسته‌ی آتاری را گرفته و چپ و راست‌مان می‌کرده. و البته ناگفته نماند گاهی هم عقب و جلو! شاد بودیم. هم خودمان بودیم و هم نه! و اگر هم خودمان بودیم در حقیقت خودمان نبودیم و همان گیمر دسته به دست بود که می‌خواست و نمی‌خواست، می‌دید و نمی‌دید، می‌شنید و نمی‌شنید.
مجیز بگویم؛ "وصل بودیم"...
اما ب حکم تقدیر روزی دسته‌ی گیم
خودتان آن کار را انجام دهیددر نتورک
مارکتینگ افراد برای ما کار نمیکنند و ما رئیس کسی نیستیم که به آنها کاری
را بگوییم و آنها هم بگویند چشم و انجام دهند.اگر خودمان کارهای لازم را
انجام نمی دهیم، هرگز نباید انتظار داشته باشیم کسی در مجموعه ما آنها را
انجام دهد.باید از خودمان شروع کنیم.
ادامه مطلب
خلاصه پرسیدم: استاد چه کنیم آدم شویم؟ خودم را آماده کرده‌بودم بگویند: خانم! شما باید یک چلّه ذکر بگیرید، نماز امام زمان (عج) و نماز شبتان ترک نشود، ۴۰ روز هم روزه بگیرید، از دعای کمیل پنجشنبه و دعای ندبه جمعه هم غافل نشوید و...، اما علامه نگاه عمیقی به من کردند و گفتند: سیر و حرکت باید تدریجی باشد. باید آرام‌آرام مراتب را طی کنید تا به رشد برسید. در درون شما، چشمه‌ای است. شما باید گل‌ولای را کنار بزنید تا آب این چشمه درونتان جوشان شود. پس مراقب
فاصله همه چیز رو خراب می‌کنه. شاید از چیزهای خیلی کوچیک شروع بشه، اما کم کم از ریشه خراب می کنه... شاید شروعش از حرف ھایی باشه که پشت تلفن می‌گیم و رو در رو نمی‌تونیم. شاید از اون روز که باید دستش رو می‌گرفتی و دیگه نگرفتی. شاید از «امروز وقت ندارم ببینمت»، «نشد جواب زنگت رو بدم» ، «گوشیم خاموش شد» ، «ساعت و تاریخ از دستم در رفت» شروع بشه. شاید حتی با وجود کنار ھم بودن، دنیا ھا فاصله بگیرن و ببینیم ھر کدوممون تو یه دنیای دیگه غوطه وریم.
فاصله از
ما دخترا هیچوقت برای رسیدن به آرزو هایمان منتظر کسی نبودیم هیچوقت خودمان باورمان نشده جنس دومیم ضعیفیم هیچوقت نتوانستیم  خودمان را قانع کنیم بخاطر نگاه کسی توی خیابون نخندیم  لباس های رنگی نپوشیم آزادانه و باشوق روی جدول راه نرویم  ما دخترها تا دلتان بخواهد چیزی هایی که حقمان بوده را نداشتیم  به اسم دختر بودن کار هایی که دوست داشتیم را نکردیم و برای چیزی به نام آبرو خیلی دخترانگی ها نکردیم ولی هنوز دلمان خوش است به گل های روی لباسمان
 به
واقعیت این است که بسیاری از ما، در برهه‌هایی از زمان، درگیر حس‌هایی منفی از این نوع می‌شویم و از خودمان و وضعیتمان گله داریم و نمی‌دانیم که چگونه از حال بد به سوی حال خوب قدم برداریم؛ اما آیا می‌دانید که برای رسیدن به یک حال خوش و فرار از این احساسات منفی، تنها یک دقیقه زمان نیاز است؟ یک دقیقه زمانی که باید به خود اختصاص داد؟ کافی است که یک دقیقه توقف کنید، نگاه کنید و خوب گوش بدهید و سپس از خودتان بپرسید که بهترین کاری که اکنون می‌توانم ا
اومد
الان که دارم مینویسم استخونای صورتم درد میکنه .
خراب بود حتی خیلی خراب تر از چیزیکه فکرشو میکردم
از اون موقه تا الان دارم گریه میکنم . فکر کنم تا یه سال دیگه این وضع ادامه داره
از اون موقه تا الان نخندیدم  و فکر نکنم به هیچ دلیلی تا سال دیگه هم بخندم
(البته اینجوری شبیه کسی میشم که خیلی ازش بدم میاد ولی چیکار کنم ؟  حالم داغونه)
هرجور فکر میکنم  هیچ اتفاق خوشحال کننده ای ممکن نیست بیوفته . اما نا راحتت کنندهه هاهیچ وقت تموم نمیشن
خودمو تو ا
فکر می کنم رابطه مسخره مجازیم واقعا تموم شده، امروزم با حال خراب بیدار شدم به خاطر اتفاق دیروز بعد توی حموم تصمیم گرفتم به اون روانی زنگ بزنم، هنوز حالش خراب بود و خیلی با احساس حرف می زد و یه دفعه ام گریه اش گرفت، گفت همش با خودش درگیره که چرا باید کارایی رو که می کرده نکرده مثلا چرا منو مسافرت نبرده سال اول ازدواج، با خودم گفتم سال آخرم که رفتیم که هنوز جرات نداشتی عکسشو جایی share کنی... حالم خیلی خیلی خراب شد بعد حرف زدن باهاش، به کپتال بی هم ه
دانلود انیمیشن موسی (ع)
موسی (ع) از پیامبران الهی است که بسیار در کار خود خبره و توانمند بود .
او معجزات فراوانی داشت
دست نورانی از معجزات این پیامبر الهی به شمار می رفت
موسی نیک میدانست که فرعون زمانه
می تواند فرعونی صاحب زور و قدرت باشد
و سکوهای مکنت و شوکت را روی او خراب کند
وقتی سکوهای مکنت و شوکت روی او خراب شد
به سمت تباهی گام بردارد
براستی فرعون که این همه خرابی 
به باز آورد در نهایت موسی را به مقابله فرا می خواند
برای دانلود انیمیشن موسی
حدس میزنی چه سوتی دادم؟؟ سوتی که نه گند زدم. بعد نهار قابلمه ی برنجی که مونده بود یه ذره تهشو گذاشتم رو گاز تا خنک شه بعد بذارمش تو یخچال نگو زیرش روشن بود. حالا برنج که سوخت هیچی این کفگیرم اب شد :/ بوشم درومد نفهمیدم تا رفتم تو آشپزخونه دیدم بعله چه خراب کاری. اخه زیرش خیلی کم بود ندیدم اصلا خاموششم نکرده بودم. خلاصه که اینا تجربیات جدیده :/ 
 
میخوام کتاب اتاق روشنم دوباره بخونم نمیدونم برای بار چندم میشه. 
" آدم ها تاریخ انقضاء ندارند
یک روز از خواب بیدار می شوند و می‌بینند خراب شده اند
دیگر خوش نمی گذرد
وقت خوش نیست
بیهوده توی تاریخ کش می آیند و در بستر زمان طول می‌کشند 
الکی طول می‌کشند "
از کتاب "پرتغال در جعبه ابزار"

پ.ن: این مرحله "که چی بشه؟" زندگی کی میره مرحله بعدش؟

من سوالم پر پرسیدن و بی هیچ جواب
مرده شور من این روز و شب و حال خراب
سلام
خیلی سخت  و غیرقابل باوره که بعد چندین سال تلاش و محبت خراب بشه
خراب بشه یعنی مجبور باشی از نقطه صفر شروع کنی..
حال آدم های ورشکسته رو دارم
دیدی گاهی به گذشتت نگاه میکنی میگی واقعا چه توان و قوتی داشتم و الان ندارم
مثلا اگه برگردم به فلان سال دیگه نمیتونم فلان کارم رو انجام بدم..
منم خیلی برام سخته از نقطه صفر شروع کنم..
خواب مفید ندارم
زندگی مفید ندارم
همش اذیت شدنه همش عذابه
وبلاگم شده سراپا انرژی منفی خخ
روزهای بدی رو میگذرونم دعام کن
چو
نگاه کردن به ظاهر زندگی دیگران و تصور اینکه آنها عالی‌ترین شغل و شادترین روابط را دارند یا پول بیشتر و قیافه‌ی بهتری دارند، کار آسانی است، اما این مقایسه‌ها همیشه منصفانه نیستند، زیرا تک‌تک ما انسان‌ها در جایگاه خودمان منحصر به‌ فرد هستیم و استعدادها، ترس‌ها، تمایلات و اهداف خودمان را داریم.
راه‌ها و شیوه‌های کسب احساس شادمانی 
* هرگز از پرسیدن باز نمانیم* احساس ناامیدی را از خودمان دور کنیم.* ضعف‌های خودمان را بپذیریم و نقاط قوت خود را تقویت کنیم.* از مطلق‌گرایی دور کنیم و با خودمان صادق باشیم.* در گذشته زندگی نکنیم و در زمان حال شنا کنیم.* در کمک کردن به دیگران پیشقدم و گذشت داشته باشیم.* مانند کوه استوار باشیم و بیشتر به زندگی‌مان برسیم.* یادگیری را فراموش نکنیم و روی مواردی که کنترل آن‌ها را داریم متمرکز شویم و به هنگام روبر
بحثی بین ما و همکارمان پیش آمده و ناگهان از کوره در می‌رویم و فریاد می‌زنیم. به همسرمان حرف‌هایی می‌زنیم که بعداً قادر به دفاع کردن از آن نیستیم. همه این‌ها، یعنی ما قادر نیستیم وقتی که خشمگین می‌شویم، خودمان را کنترل کنیم و همین ماجرا، ریشه‌ی بسیاری از مشکلات ماست. راه‌هایی برای کنترل این حالت وجود دارد که در ادامه به آن می‌پردازیم.
۱. قبل از صحبت کردن، فکر کنید.
خیلی اوقات براحتی حرف‌هایی می‌زنیم و خیلی زود هم از گفتن‌شان پشیمان می‌
ما از شهر گریخته بودیم و به جنگل پناه آورده بودیم، خزیده بودیم لابه‌لای علف‌ها، توی لانهٔ کلاغ‌ها، میان ریشهٔ درخت‌ها.
ما از شهر گریخته بودیم و به رودخانه پناه آورده بودیم. با موج‌ها همراه شده بودیم. از شیب آبشار سقوط کرده، درحالی که با اولین جوانه‌های درخت گردوی پیر وداع می‌گفتیم؛ جایی در حوالی پیچ دوم رودخانه میان گل و لای گیر کرده بودیم.
ما از شهر گریخته بودیم و به دریا پناه آورده بودیم، به‌سوی دور ترین جزیره‌ها در عمیق‌ترین اقیان
    زهرمار این روزها سوشال مدیاست. داریم راه خودمان را می رویم و غم های خودمان را میخوریم که یهو ناغافل این افعی از ناکجا آباد، نیش به جانمان می زند و زهرش را می پاشد توی رگ هایمان. وگرنه که من داشتم توی دل خودم برای یکی از 2499 بیمار تحت پوششم که مری اش تازگی ها سرطانی شده غصه می خوردم و کاری به کار کسی نداشتم و اصلا خبرم نبود که حالا فلان جای تهران یک پسرک جوان بسیجی 19 ساله شهید شده و اصلا کی بوده و چه شکلی بوده. حالا ولی به لطف این مار خوش خط و خال
چه ساده بودیمکه باورمان شده بود"از محبت خارها گل میشوند"یادمان نبود که خیلی وقت استکه دیگر ضرب المثل ها اعتباری ندارند!آنقدر یک طرفه محبت کردیمو بی محبتی دیدیم که خشک شدیم،یادمان رفت قبل از هر محبتیبه ظرفیت مخاطبمان توجه کنیم؛و الکی کسی را که ارزش ندارد بزرگش نکنیم’که نتیجه ی این بزرگی میشودحقارت خودمان...بیایید به هم قول بدهیمکه به اندازه ی آدم ها کاری نداشته باشیم،بعضی ها کوچک بمانند بهتر است،و خودمان را زیر سایه پوشالیبی ظرفیت ها دفن ن
ما تنها یک‌بار در این دنیا زندگی می‌کنیم، که آن هم در چشم به هم‌زدنی به پایان می‌رسد. همه‌ی ما به شکل‌های مختلف خودمان را مجبور می‌کنیم در شرایطی که دوستش نداریم بمانیم اما ریسک ِ تغییر را به جان نخریم.
کاش یادم بماند که؛ اگر غذایی را دوست ندارم، از خوردنش دست بکشم.
اگر اسمم را دوست ندارم، با انتخاب ِ اسم جدید از تمام اطرافیان بخواهم مرا آن‌گونه که خودم می‌خواهم صدا بزنند.
اگر شغلم را دوست ندارم، در اولین فرصت نامه‌ی استعفایم را روی می

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها